فرض کنیم .... (بخش دوم)
چندسال پیش در همین رسانه ملی خودمان برنامه تبلیغاتی درباره کرم حلزون پخش میشد، کرمی که جوانی را به ارمغان می آورد و چین و چروک صورت ها را در اسرع وقت از بین می برد.با تبلیغات گستره و شیوه های جدید تبلیغی توانسته بودند روز به روز بر تعداد مشتریان خود بیفزایند.حتی همسایه ما از اینکه توانسته بود جز نفرات اول خرید این کرم باشد بسیار خوشحال و هر روز قبل و بعد مصرف این صابون از صورت خود عکس میگرفت و انها را تحلیل و بررسی میکرد.
اما بعد مدت مدیدی،تبلیغات های تلویزیونی قطع شد و در رسانه ها گفته میشد که این صابون ها تقلبی است و هیچ سند علمی ندارد.
به نوعی همه خریداران ضرر کردند.
خیلی از مردم به صورت و رنگ پوست خود اهمیت میدهند و در این زمینه زیادی حساسند و عده ایی این حساسیت را متوجه شدند و از این طریق توانسته اند با شگردهای خاصی جیب های خود را پر از پولهای مفت نمایند.
در مسایل دینی و معرفتی هم همینگونه است.
همه ما دوست داریم مورد تایید خدا باشیم،دوست خدا باشیم و رابطه ما با خدا رابطه قویی باشد.
همه ما کمال و سعادت را دوست داریم و میخواهیم که کامل بشویم و سعادتمند باشیم.
همه ما دوست داریم بهشت برویم.
حال عده ایی به دوست داشتن ما به این مفاهیم پی برده اند و از این طریق می توانند با احساسات و یا نیازهای ما بازی کنند و برای خود جایگاه های رفیع و حتی از لحاظ مادی، ثروت های هنگفتی را مصادره کنند.
کلا تبلیغات در ما انسانها اثر دارد، از تبلیغات کرم حلزون بگیر تا تبلیغات دین یا مسایل معرفتی... و این تبلیغات ها ممکن است از اساس دروغ و کذب باشد.
چگونه می توان گول این جماعت را نخورد؟!!؟
چگونه می توان پی ببریم که چه کسی حق می گوید؟!