پرسشقرآن مجید، در سوره مائده، آیه سوم، از «تقسیم گوشت» به وسیله «ازلام» نهى کرده، آنجا که مىفرماید: «و ان تستقسموا بالازلام». و نیز در همین سوره آیه نود، از چهار چیز نهى کرده که یکى از آنها «ازلام» است: «انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون» «شراب، قمار، بتها و ازلام همگى پلیدى و کار شیطانند». منظور از «ازلام و تقسیم ازلام» چیست؟ پاسخ«ازلام» جمع «زَلَم» بر وزن «شرف»، به معنى چوبههاى تیر است که به وسیله آنها «گوشت شتر خریدارى شده» تقسیم مىشد، و تقسیم گوشت به حکم آیه یاد شده، به آن طریق در اسلام ممنوع گردید. توضیح اینکه: در عصر جاهلى، ده نفر شترى را خریدارى مىکردند و ذبح مىنمودند، و گوشت آن را میان هفت نفر به سهام مختلف تقسیم مىکردند. این هفت نفر، از طریق «قرعه کشى»، سهم و یا سهام مختلفى مىبردند، ولى سه نفر از آنان فاقد سهم بودند و چیزى نمىبردند. آنان گوشت شتر ذبح شده را میان هفت نفر به صورت مبهم و کلى، به شکل یاد شده تقسیم مىکردند: ۱ـ «الفذ = یک سهم». ۲ـ «التوأم = دو سهم». ۳ـ «المُسَبّل = سه سهم». ۴ـ «النافس = چهار سهم». ۵ـ «الحلس = پنج سهم». ۶ـ «الرقیب = شش سهم». ۷ـ «المعلّى = هفت سهم». که مجموعاً بیست و هشت سهم مىشوند. آنگاه این اسامى را که هر یک رمز سهم معینى بود، روى چوبههاى تیر مىنوشتند و در داخل کیسه مىانداختند. سپس براى آنان سه نفرى که سهمى نخواهند برد، اسامى «السفیح» و «المنیح» و «الوغد» را روى چوبههاى تیر مىنوشتند و همه را در این کیسه مىریختند و به صورت قرعه کشى آنها را به نام یک یک از آن ده نفر بیرون مىآوردند. هر یک از هفت چوبه تیر که به نام هر کدام در مىآمد، سهم معینى را مىبرد و چیزى در برابر آن نمىپرداخت. ولى آن سه نفر که تیرهاى بازنده به نام آنها در مىآمد، نه تنها سهمى از گوشت نمىبردند، بلکه هر کدام یک سوم بهاى شتر را نیز مىپرداختند. تقسیم گوشت از این طریق، شبیه «بخت آزمایى» رائج در عصر حاضر بود که جنبه «قمار» و برد و باخت دارد، و از این نظر در اسلام تحریم شد. با این بیان، مفاد جمله «و ان تستقسموا بالازلام» کاملاً روشن شد و واضح گردید که خود «ازلام» حرام نیست، بلکه تقسیم گوشت از این طریق حرام مىباشد. از این بیان همچنین معنى آیه نود از همین سوره نیز واضح مىشود. و ابهام آیه دوم، به وسیله آیه نخست که صریحاً پیرامون «استقسام به ازلام» سخن مىگوید، بر طرف مىگردد و نتیجه این مىشود که تقسیم گوشت به وسیله ازلام یک نوع قمار و حرام است. در احادیث اسلامى، «تقسیم به ازلام» به صورت یاد شده تفسیر شده، و گروهى از مفسران این نظر را برگزیدهاند. تفسیر دیگرى براى ازلامگاهى براى «استقسام به ازلام»، تفسیر دیگرى مىشود. و آن اینکه عرب، در سفرهاى تجارتى و بازرگانى و یا در انجام کار مهمى، چوبهاى تیرى فراهم مىکردند. روى یکى مىنوشتند: «امرنى ربى» و روى دیگرى نوشته مىشد «نهانى ربى» و روى سومى نوشته شده بود: «غفل ربى». آنگاه آنها را در کیسهاى مىریخت و براى تعیین تکلیف دست در کیسه مىکرد و یکى از آنها را بیرون مىآورد و بر طبق آن عمل مىنمود. مثلاً اگر چوبه تیرى در مىآمد که روى آن امر یا نهى نوشته شده بود، آن کار را تعقیب مىکرد و یا صرف نظر مىنمود. و اگر چوبهاى که روى آن چیزى نوشته نشده بود در مىآمد، آنها را دو مرتبه بهم مخلوط مىکرد و از نو، قرعه مىزد. قرآن، افراد با ایمان را با این دو آیه از این گونه فالگیرى و تعیین تکلیف به وسیله چوبهاى تیر باز داشته است .(۱) در اینجا ممکن است خواننده سؤال کند که آیا استخاره «ذات الرقاع» معمول در میان ما، شبیه کار این گروه مشرک نیست؟ در اینجا دو نکته را یادآور مىشویم: ۱ـ معنى معروف جمله «و ان تستقسموا بالازلام» همان تفسیر نخست است که در روایات ما از ائمه صادقین – صلوات اللَّه علیهم اجمعین – نیز نقل شده است. و معنى دوم، گذشته از اینکه معروف نیست، با ظاهر آیه نیز منطبق نمىباشد، زیرا مسأله «تعیین تکلیف» و «رفع تحیّر»، غیر از تقسیم به ازلام است. معنى دوم، در حقیقت، وسیلهاى براى رفع تحیر و یا روشى براى تصمیمگیرى است نه «تقسیم به ازلام» که صریح آیه آن را یاد آور شده است. ۲ـ بر فرض صحت تفسیر یاد شده، کیفیت «استخاره ذات الرقاع»، با عمل آنان کاملاً فرق دارد. زیرا: اولاً: آنان این کارها را به نام «رب»هاى خود که همان بتها بودند انجام مىدادند، در صورتى که یک فرد مسلم جز به خداى واحد، به هیچ مقامى توجه ندارد. به همین جهت در استخاره ذات الرقاع، قبلاً نماز مىگزارد و مشکل خود را با خداى واحد در میان مىنهد و از شخص او هدایت و راهنمایى مىطلبد، آنگاه به اخراج رقعهها دست مىزدند. ثانیاً: هرگز در استخاره ذات الرقاع، جمله اهانت زا و کفرآمیزى به صورت «غفل ربى» وجود ندارد، بلکه به خداوند بزرگ به عنوان خداى حاضر و ناظر که چیزى بر او مخفى نمىماند و از چیزى غفلت نمىکند، عقیده دارد و از او کسب تکلیف مىنماید. از این جهت، هرگز شباهت ظاهرى و صورى در عمل نباید مایه اشتباه گردد، در صورتى که ماهیت و واقعیت این دو عمل، با هم تباین و تمایز ذاتى دارند. ۱ ) مجمع البیان، ج۲، ص۱۵۸٫ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۷۰، ماده «زلم». |
استاد جعفر سبحانى
پرسشها و پاسخها ص ۲۶۴ – ۲۶۶ <