مدرسه حکمت

ثاقِبُ الفکر +حُرِّیةُ الفکر+شارِدُ الفکر

مدرسه حکمت

ثاقِبُ الفکر +حُرِّیةُ الفکر+شارِدُ الفکر

پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

تلقی ما از دین؛
(سه بعد در انسان ها  وجود دارد) مجموعه تعلیمات اسلامی از یک لحاظ سه بخش را تشکیل می‏دهد:
الف) باورها ؛ که در مفاهیم اسلامی اصول عقائد نام دارد.
اصول عقاید، یعنی چیزهایی که وظیفه هر فرد کوشش درباره تحصیل عقیده درباره آنهاست. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و علمی است.
ب) خلق و خوی؛ ( روحمان به گونه ای است که وقتی رفتاری در ما پیدا می شود آن رفتار در روح ما اثر می گذارد و این ثاتیر بر اثر کیفیت و کمیت آن رفتار،  تبدیل می شود به خلق و خوی ما) در مفاهیم اسلامی اخلاق  نام دارد.
اخلاقیات، یعنی خصلتهایی که وظیفه یک فرد مسلمان این است که خویشتن را به آن خصلتها و خوبیها بیاراید و از اضداد آنها خویشتن را دور نگه دارد. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع مراقبت نفس و خودسازی است.

جلسه اول

اصـول الفقه؛
الف؛
فلسفه علم اصول الفقه (زیر شاخه های آن) عبارتند از؛
*تاریخ علم اصول الفقه
*مبادی علم اصول الفقه العامه ( عبارتند از المبادی التصوریه -المبادی التصدیقیه (مبانی الاجتهاد الکاملیه)
                                                         مبادی تصدیقه بر دو بخش است؛ المبادی العامه ، المبادی الخاصه
*مناهج علم اصول الفقه
*التعامل بین علم اصول الفقه و سایر العلوم
ب؛
علــم اصول الفقه

المبادی العامه (مبادی مشترک تصدیقی)
الف) اثبات و تغییر در دین
ب) اشتراک عالم و جاهل در احکام
ج)جمع بین حکم ظاهری و واقعی
د) اجزاء
هـ) شرطیت قدرت در تکلیف
 
 تلقی ما از دین چیست
*یک رابطه معمایی بین ما و امر مقدس یا مبداء هستی- نظریه هایدگر
*راهی برای رابطه با خدا - نظریه مسیحی
*راهی برای زیستن - نظریه اسلامی
 
ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ - سوره جاثیه آیه 18
سپس تو را بر شریعتى (خاص) از امر (کلّى دین، یعنى شریعت اسلام در برابر شریعت‏هاى چهارگانه گذشته) قرار دادیم پس، از آن پیروى کن و هرگز از هواهاى کسانى که دانش ندارند (کفّار و مشرکان) پیروى مکن
 
دین چیست؟
مبداء
وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
خدا شما را از بطن مادرانتان بیرون آورد و هیچ نمی دانستید و برایتان چشم و گوش و دل بیافرید شاید سپاس گویید .سوره نحل آیه 78
مسیر
اهدانا الصراط المستقیم
مقصد
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ - ذاریات65
جنّ و انس را نیافریدم مگر براى آنکه مرا پرستش کنند


تلقی ما از دین؛
(سه بعد در انسان ها  وجود دارد) مجموعه تعلیمات اسلامی از یک لحاظ سه بخش را تشکیل می‏دهد:
الف) باورها ؛ که در مفاهیم اسلامی اصول عقائد نام دارد.
اصول عقاید، یعنی چیزهایی که وظیفه هر فرد کوشش درباره تحصیل عقیده درباره آنهاست. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع کار تحقیقی و علمی است.


ب) خلق و خوی؛ ( روحمان به گونه ای است که وقتی رفتاری در ما پیدا می شود آن رفتار در روح ما اثر می گذارد و این ثاتیر بر اثر کیفیت و کمیت آن رفتار،  تبدیل می شود به خلق و خوی ما) در مفاهیم اسلامی اخلاق  نام دارد.
اخلاقیات، یعنی خصلتهایی که وظیفه یک فرد مسلمان این است که خویشتن را به آن خصلتها و خوبیها بیاراید و از اضداد آنها خویشتن را دور نگه دارد. کاری که در این زمینه بر عهده انسان است از نوع مراقبت نفس و خودسازی است.


نکته؛

*خلق و خوی عمل نیست ولی عمل انسان ثاتیر می گذارد بر خلق و خوی انسان.

* تواضع یک حالت روحی است که رفتاری از آن پیدا می شود. باید بین صفت تواضع و فعل تواضع تفکیک قائل شد! صف تواضع یک حالت روحی است بخلاف فعل تواضع که یک حالت رفتاری است. مثلا من حالت حسادت به کسی دارم یعنی من از موفقیت آن فرد ناراحتم، بخاطر این حالت حسادت می روم به او تهمت می زنم.


ج) عمل اختیاری؛ ( رفتارهای ما دو دسته است، غیراختیاری ، اختیاری ؛ چیزی که تحت اداره ماست) در مفاهیم اسلامی فقه نام دارد.

احکام‏، یعنی دستورهایی که مربوط است به فعالیتهای خارجی و عینی انسان، اعم از فعالیتهای معاشی و معادی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی.


مهم؛
با توجه به معانی این کلمات، در ارتباط بین اخلاق با عقائد و أحکام می توان چنین گفت؛ بین این معانی رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم وجودش از دیگری جدا نیست و یک نوع رابطه التزامی و عقلی بین آنان حاکم است.]اگر چه از نظر مفهوم اختلاف با هم دارند، ولی از نظر وجود خارجی جدای از یکدیگر نیستند[

نکته؛
حوزه باور، حوزه خلق و خوی و عمل هر سه با هم ارتباط دارند و این سه تا با یک عنصر چهارمی هم ارتباط دارند که ما آن را گاهی اوقات اشتباه می گیریم با دین، اون اصلا دین نیست و آن عبارت است از علم، علمِ دین مقدمه است برای باور دینی( سوال؛ علم مقدمه است برای باور دینی یا خود علم!)، مقدمه است برای رفتار و اخلاق دینی والا ذاتا علم دین نیست ذاتا علم موجب هدایت نیست.بهمین خاطر قرآن می فرماید؛


 درباره فرعون ؛ 
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ
  و انکار کردند آیات را و حال آنکه در نفس خود یقین پیدا کردند از روى ظلم و تکبر و بلند پروازى، پس نظر کن چگونه بوده است عاقبت فساد کنندگان – سوره نمل آیه 14


یا در داستان سامری ؛
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی
گفت : من چیزی دیدم که آنها نمی دیدند مشتی از خاکی که نقش پای آن ، رسول بر آن بود برگرفتم و در آن پیکر افکندم و نفس من این کار را در چشم من بیاراست


** پس علم تنهایی موجب هدایت نیست.

این حوزه ها جدای از هم نیستند و آموزه های اسلامی آموزه های جداجدا نیست بلکه کاملا بهم ارتباط منطقی دارد، بحث نظریه اندیشه مدون که ما بر آن اساس ها می خواهیم بحث نظام ها ومکتب ها مطرح کنیم مبتنی بر این است که اصلا نگاه اسلام به این ها یک نگاه سیستمی است و نمی توانیم یک حوزه را فارغ از حوزه های دیگر یک مطالعه کاملی ( نه ناقص) کنیم.


**یادآوری؛


"اخلاق اسلامی" و "فقه" از لحاظ منطقی چه نوع ارتباطی با هم دارند؟
ابتدا باید دانست که "فقه" در منظری کلی به معنای کلیت دانش دینی است و شامل تمام دانش‌های مرتبط با دین می‌شود. بر اساس این معنای فقه که به آن "فقه اکبر" نیز گفته می‌شود، ارتباط "فقه" و "اخلاق" ارتباطی از نوع "عام و خاص مطلق" می‌باشد؛ یعنی هر موضوع مرتبط با "اخلاق اسلامی" مرتبط با "فقه اسلامی" بوده، اما هر موضوع "فقه اسلامی" لزوماً در مورد "اخلاق" نیست. از طرف دیگر معنای متداول دیگری از "فقه" وجود دارد که آن را تنها به تشخیص وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه موضوعات مختلف منحصر می‌کند. "فقه اصغر" عنوان چنین برداشت محدودی از فقه است.
در نوع ارتباط منطقی "اخلاق اسلامی" و "فقه اصغر" نیز باید گفت که ارتباط "عام و خاص من وجه" را می‌توان در مورد آنها تصور کرد؛ زیرا بسیاری از موضوعات فقهی؛ چون شرایط خرید و فروش، اجاره و ... را نمی‌توان موضوعی اخلاقی برشمرد و از طرف دیگر، برخی مباحث اخلاقی که به تعیین مصادیق پرداخته و در صدد تبیین کاربردی موضوعاتی؛ مانند تواضع و تکبر، اخلاص و ریا و ... می‌باشند را نمی‌توان موضوعی فقهی به شمار آورد، و در همان حال موضوعاتی وجود دارند؛ نظیر اصل حرمت و ممنوعیت دروغ، استحباب نماز اول وقت و ... که هم در فقه و هم در اخلاق مورد توجه قرار گرفته‌اند.
با توجه به آنچه گفته شد، تعارض و تزاحمی بین فقه و اخلاق وجود ندارد، تا بخواهیم یکی را بر دیگری مقدم کنیم. آری! در احکام اسلامی – چه فقه و چه اخلاق – گاهی تعارض اهم و مهم وجود دارد که باید موردی را که اهمیت بیشتری دارد، مورد عمل قرار داد.


پایان جلسه اول


استاد هادوی تهرانی - قم

 


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی